آن را سابقاً ’جغتوچای’ می نامیدند و قریب 240 هزار گز طول دارد و ازکوههای چهل چشمه و کردستان سرچشمه می گیرد و پس از گذشتن از جلگۀ میاندوآب در جنوب دریاچۀ ارومیه وارد آن دریاچه می شود و آب آن بر خلاف همه رودهائی که وارد دریاچۀ مذکور میشود، شیرین است. (از فرهنگ فارسی معین ج 5). نام رودی است که از پیش شهر مراغه در آذربایجان می گذرد و آنرا ترکان جغتو گویند و رودی نافع است. (انجمن آرا) (آنندراج). رودی به آذربایجان غربی که بلوک ترجان و آغتاجی و مهاباد و قرای میاندوآب و قسمتی از آذربایجان شرقی را آب دهد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). پائیز درآمد بر عزم قشلاق زرینه رود که مغولان آن را جغاتوتغاتو گویند به مراغه رفت. (رشیدی)
آن را سابقاً ’جغتوچای’ می نامیدند و قریب 240 هزار گز طول دارد و ازکوههای چهل چشمه و کردستان سرچشمه می گیرد و پس از گذشتن از جلگۀ میاندوآب در جنوب دریاچۀ ارومیه وارد آن دریاچه می شود و آب آن بر خلاف همه رودهائی که وارد دریاچۀ مذکور میشود، شیرین است. (از فرهنگ فارسی معین ج 5). نام رودی است که از پیش شهر مراغه در آذربایجان می گذرد و آنرا ترکان جغتو گویند و رودی نافع است. (انجمن آرا) (آنندراج). رودی به آذربایجان غربی که بلوک ترجان و آغتاجی و مهاباد و قرای میاندوآب و قسمتی از آذربایجان شرقی را آب دهد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). پائیز درآمد بر عزم قشلاق زرینه رود که مغولان آن را جغاتوتغاتو گویند به مراغه رفت. (رشیدی)
همان زرین رود است: و به در اصفهان بر کنار زرینه رود همه را بیاویخت. (مجمل التواریخ و القصص ص 411). رجوع به همین کتاب ص 482، 511، 525 و زرین رود و زاینده رود شود
همان زرین رود است: و به در اصفهان بر کنار زرینه رود همه را بیاویخت. (مجمل التواریخ و القصص ص 411). رجوع به همین کتاب ص 482، 511، 525 و زرین رود و زاینده رود شود
زاینده رود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : سپاهان، شهری عظیم است... و او را رودیست که آنرا زرن رود خوانند که اندر کشت و برز او بکار شود. (حدود العالم چ ستوده ص 140). روی الحسین بن خوانسار... تداو و ابماء زرن رود فان فیه شفاء کل داء... (محاسن اصفهان چ سیدجلال الدین تهرانی ص 5). رجوع به همین کتاب ص 9، 10، 16 و 55 و 56 و زاینده رود شود
زاینده رود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : سپاهان، شهری عظیم است... و او را رودیست که آنرا زرن رود خوانند که اندر کشت و برز او بکار شود. (حدود العالم چ ستوده ص 140). روی الحسین بن خوانسار... تداو و ابماء زرن رود فان فیه شفاء کل داء... (محاسن اصفهان چ سیدجلال الدین تهرانی ص 5). رجوع به همین کتاب ص 9، 10، 16 و 55 و 56 و زاینده رود شود
رسنی بافته از زر. رسن طلائی، زرین رسن و یوسف زرین رسن کنایه از خورشید و شعاع آن: از چاه دی رسته به فن این یوسف زرین رسن وز ابر مصری پیرهن اشک زلیخا ریخته آن یوسف گردون نشین عیسی پاکش هم قرین دردلو رفته پیش از این آتش به صحرا ریخته زرین رسنها بافته در دلو از آن بشتافته ره سوی دریا یافته تلخاب دریاریخته. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 390). صبح که شد یوسف زرین رسن چاه کنان در زنخ یاسمن. نظامی. رجوع به زرین و دیگر ترکیبهای آن شود
رسنی بافته از زر. رسن طلائی، زرین رسن و یوسف زرین رسن کنایه از خورشید و شعاع آن: از چاه دی رسته به فن این یوسف زرین رسن وز ابر مصری پیرهن اشک زلیخا ریخته آن یوسف گردون نشین عیسی پاکش هم قرین دردلو رفته پیش از این آتش به صحرا ریخته زرین رسنها بافته در دلو از آن بشتافته ره سوی دریا یافته تلخاب دریاریخته. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 390). صبح که شد یوسف زرین رسن چاه کنان در زنخ یاسمن. نظامی. رجوع به زرین و دیگر ترکیبهای آن شود
دهی است جزء دهستان برغان ولیان بخش کرج شهرستان تهران که در 49هزارگزی شمال باختری کرج و 17هزارگزی شمال راه شوسۀ کرج به قزوین واقع است. هوای آن سرد و سکنه اش 350 تن است. آب آنجا از رود خانه سفیدداران تأمین میشود. محصول آن غلات دیمی، میوه جات، قلمستان، عسل و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی گیوه چینی و کرباس و جوراب بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان برغان ولیان بخش کرج شهرستان تهران که در 49هزارگزی شمال باختری کرج و 17هزارگزی شمال راه شوسۀ کرج به قزوین واقع است. هوای آن سرد و سکنه اش 350 تن است. آب آنجا از رود خانه سفیدداران تأمین میشود. محصول آن غلات دیمی، میوه جات، قلمستان، عسل و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی گیوه چینی و کرباس و جوراب بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)